تو فاطمه ای ، فاطمه
تو فاطمه ای ،فاطمه.. ای خورشید فروزان ولایت ای فاطمه نمی دانم با کدامین جمله از تو بنویسم که تسلی بخش دل علی(ع) باشدکه برای علی (ع) لیس یعد له حبیب بودی! علی (ع) چگونه می توانست بعد ازتو به آسمان نگاه کند، روی زمین راه برود چرا که تو روحت آسمانی و جسم ات زمینی بود، او با عطر کوثریت بهشت را می بوییدوبا نفس ات به سمت خدا می رفت و با نگاهت آسمانی میشد. وتو چقدر صبورانه در کوچه های مدینه درب تک تک خانه های مردمی را می زدی که پدرت محمد مصطفی (ص)آنها از جاهلیت بت پرستی ،خرافه پرستی به خدا باوری وخدا ترسی سوق دادکه تو با به صدا در آوردن درب آن خانه ها می خواستی دوباره روح خدا ترسی را در قلب های دنیا پرستی شان زنده کنی اما اما ……
وفرزندت حسن (ع) می دید که چگونه با بی میلی به سخنان ات درب ها را می بستند نه انکار که دختر نبی خدا سخن می گویید وتو فریاد می زدی از ته قلب ات که علی (ع) تنهاست پس غدیر چه شد ؟ فدک را غصب کردند وتو هیچ یاوری غیر از علی (ع) نداشتی،او می دید ودر قلب اش مادری فداکار، شیر زنی ولایی و دختری چون نبی میدید. ای تسلی بخش دل علی(ع) که تو فاطمه ای ، فاطمه……
تو فاطمه ای ،فاطمه
نمی دانم از اشک هایت بنویسم یا از خطبه هایت
از شهادت بنویسم یا از غدیر
از سکوت دستان مردی در مسجد یا از فاتح خیبر
از هدیه فدک یا از غصب فدک
از شکستن پهلو یا از عطر کوثریت
از واژه ایثار و ولایت یا از واژه سقیفه
از سن کم ات یا از روح ملکوتی ات
از ام ابیهایت یا ازسیلی ات
قلم خشک می شود ، سخن قطع می شود در برا بردریای صبر تو در برابر استواریت ،استقامتت،در برابرصخره های سنگی انسانهای دنیا پرست و در برابرزن بودن یک زن.
در کوچه های مدینه سیلی ات زدنند اما تو با خطبه هایت با بی نشانی مزارت در مدینه شهر پیامبرات چنان سیلی بر صورت ودهانشان زدی که تا دنیا و تاریخ باقی است ضربه آن سیلی هم باقی است. وتو فاطمه ای ،فاطمه